جدول جو
جدول جو

معنی قلعه حده - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه حده
(حَدْ دَ)
قلعه ای است به یمن از حبّیه و آن از اعمال حب ّ است. (معجم البلدان). در قضاء حبیه از سنجاق عسیر. (قاموس الاعلام ترکی) ، نام منزلی میان جده و مکه و آن وادیی است دارای حصن و نخلستان و آب جاری و قدما آنرا حدّاء می گفتند. (معجم البلدان). رجوع به حدّاء شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ)
قلعۀ خرابی است بین قاهره و ایله، و ابن ساعاتی در این بیت از آن نام برده است:
سری موهنا والانجم الزهر لاتسری
و للافق شوق العاشقین الی الفجر
تأهب من صدر تخب به الکری
فما زال حتی بات منزله صدری.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ چِ)
دهی است از دهستان خان میرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 25هزارگزی خاور لردگان و 6هزارگزی راه لردگان به پل کره. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 184 تن است. آب آن از چشمه و رود خانه محلی و محصول آن غلات و سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی محلی، جاجیم و قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دُ)
دهی است از دهستان قیلاب بالا بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد، واقع در 17هزارگزی شمال حسینیه و 7هزارگزی خاور شوسۀ خرم آباد به اندیمشک موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و هوای آن گرمسیری است. سکنۀ آن 320 تن است. آب آن از رود خانه تلارود و محصول آن غلات لبنیات، و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. و ساکنین از طایفۀ فیلاوند هستند و برای تعلیف احشام به ییلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ ؟)
ده مرکز دهستان رود خانه بخش میناب شهرستان بندرعباس، واقع در 100هزارگزی شمال میناب و سر راه مالرو کلاشگرد به میناب. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن گرمسیری است. سکنۀ آن 600 تن است. آب آن از رودخانه و محصول آن خرما و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو و پاسگاه ژاندارمری دارد. مزارع قنبرآباد، محمدآباد، حاجی آبادجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(سُدد)
قلعه ای است به یمن. (منتهی الارب) (آنندراج). قلعه ای است به یمن از اعمال عبد علی بن عواض. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ قَ رَ)
دهی است از بخش سمیرم بالا شهرستان شهرضا، واقع در 20هزارگزی جنوب سمیرم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، تنباکو، کشمش، بادام و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج، واقع در 26هزارگزی جنوب خاوری پاوه و 2 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو شهر کرمانشاه به پاوه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 162 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون و توت و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ / عِ)
جای قلعه:
خبر کرد کامشب ز نیروی شاه
خرابی درآمد بدین قلعه گاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ گُ زَ دَ رَ / رِ)
دهی است از دهستان بتوند بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 66هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 20هزارگزی شوسۀ مسجد سلیمان به اهواز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 80 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از بخش نجف آباد شهرستان اصفهان، واقع در 6 هزارگزی خاور نجف آباد متصل بشوسۀ اصفهان به نجف آباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 1003 تن است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، بادام، حبوبات، انگور، سیب زمینی، هندوانه، پسته، هلو، زردآلو، گوجه و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی است، دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
از دههای تنکابن است. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 145)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دِهْ)
دهی جزء دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز، واقع در 12هزارگزی شمال بستان آباد در مسیر شوسۀ اردبیل به تبریز. موقع جغرافیایی آن جلگه و سردسیری است. سکنۀ آن 262 تن است. آب آن از زهاب اوجان چای و چشمه و محصول آن غلات، یونجه، درخت تبریزی، سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ تَپْ پِ)
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 32500گزی مهاباد و 12500گزی خاور شوسۀ مهاباد به سردشت. این ده کوهستانی و معتدل و مالاریایی است. سکنۀ آن 465 تن است. آب آن از رود خانه مهاباد و محصول آن غلات، توتون، حبوب و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ جَ یِ)
دهی است از دهستان خورخورۀ بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری سقز و کنار رود خانه جعتو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 20 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد در جنوب باختر آبادی روی کوه آثارابنیه قلعۀ قدیم مشاهده میشود و به نام قلعه طلوع الشجر معروف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ حَ سَ)
از نقاطی است در جنگل زیارت استرآباد که خرابه هائی در آن دیده میشود. رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ص 171 شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ حَ سَ)
ده مرکز دهستان پیچرانلو بخش باجگیران شهرستان قوچان، واقع در 30هزارگزی جنوب باختری باجگیران و 4هزارگزی جنوب مالرو عمومی باجگیران به نظرعلی. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 359 تن، آب آن از چشمه محصول آن غلات، بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری و هیزم کنی و قالی و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. و دارای دبستان و پاسگاه ژاندارمری و 6 باب دکاکین مختلفه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَحَ دَ)
دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوۀ شهرستان بوشهر، واقع در 2هزارگزی شمال باختر گناوه در ساحل خلیج فارس. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیر و مالاریایی است. سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما. و شغل اهالی زراعت است. این ده دارای گارد گمرکی و راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دُ تَ)
دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول، واقع در 15هزارگزی جنوب دزفول و 15هزارگزی باختری شوسۀ دزفول به شوشتر. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری و مالاریایی است. سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از رود خانه دز و محصول آن غلات، برنج، کنجد. و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ دَ رِ)
ده مرکزی بخش از شهرستان ایلام، واقع در 5 هزارگزی جنوب مرکز شهرستان ایلام. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 320 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دِ هََ)
قلعه ای که مسعودسعد سالی چند بدانجا زندانی بود که با حبس قلعۀ سو هفت سال می شود:
هفت سالم بسود سو و دهک
پس از آنم سه سال قلعۀ نای.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ رَ)
دهی است از دهستان بریاجی بخش شهرستان مهاباد، واقع در 7500گزی جنوب باختری سردشت و 5هزارگزی جنوب شوسۀ سردشت به مهاباد و کوهستانی و جنگلی و معتدل سالم است. سکنۀ آن 210 تن است. آب آن از رود خانه سردشت و محصول آن غلات، توتون، کتیرا، مازوج و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ جَ هامْ بَ)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج. و کنار رود خانه لیله. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن گرمسیری. سکنۀ آن 150 تن، آب آن از رود خانه لیله و محصول آن غلات، لبنیات، محصولات جنگلی مانند: مازو، بلوط، سقز، کتیرا و غیره و شغل اهالی گله داری است. و در تابستان به ارتفاعات مجاور میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلعه جقه
تصویر قلعه جقه
کلاچک نام جایگاه
فرهنگ لغت هوشیار